خلاصه :
زمانی که در حال پیشرفت به سمت اهداف خود هستیم، غیرعادی نیست که با افکار منفی مانند “من برای این کار مناسب نیستم” یا “من به اندازه کافی خوب نیستم” گرفتار شویم. گاه به گاه، تجربیات گذشته یا انتقادات از سوی شخصیتهای معتبر، صدای درونی ما را میربایند و در نتیجه باعث نشخوار فکری و محدود کردن باورها میشوند. یکی از راههای تغییر تمرکز و بازیابی اعتماد به نفس، شرکت در آموزش تصویرسازی کاربردی (FIT) است. FIT از قدرت تصاویر چندحسی برای استفاده از انگیزههای ما استفاده میکند و ما را قادر میسازد تا آینده را در نور مثبت تصور کنیم.
به طور انتقادی در مورد پنج ارزش اصلی خود فکر کنید. شناسایی پنج ارزش اصلی خود مستلزم این است که سؤالات سختی از خود بپرسید: آیا آزادی را به جای خانواده انتخاب می کنید؟ جامعه یا خودمختاری؟ مهم است که بین چیزی که مهم است و چیزی که برای شما ضروری است تمایز قائل شوید. پنج ارزش اصلی شما قطب نمایی هستند که فاصله بین جایی که اکنون هستید و جایی که می خواهید در آینده باشید را پر می کند.
فرض کنید دو سال است که کارمند بوده اید. شما مجری قوی تری هستید که امیدوار است در چند ماه آینده ارتقا پیدا کند. اما همانطور که به سمت اهداف خود پیشرفت می کنید، با افکار منفی مانند:
این افکار غیر عادی نیستند. حتی رهبران باتجربه خود را زیر سوال می برند. گاه به گاه، تجربیات گذشته یا انتقادات از سوی شخصیتهای معتبر، صدای درونی ما را میربایند و در نتیجه باعث نشخوار فکری و محدود کردن باورها میشوند. خبر خوب این است که یک تکنیک روانشناختی وجود دارد – که توسط ۲۰ سال تحقیق آکادمیک پشتیبانی میشود – که میتواند به برخی ا فراد کمک کند تمرکز خود را تغییر دهند و اعتماد به نفس خود را به دست آورند: آموزش تصویرسازی عملکردی (FIT).
متدFIT(Functional Imagery Training) از قدرت تصاویر چندحسی برای استفاده از انگیزههای ما استفاده میکند و ما را قادر میسازد تا آینده را در نور مثبت تصور کنیم. تصاویر چندحسی تصاویری هستند که در ذهن ما ایجاد میشوند و چندین حس فیزیولوژیکی مانند بویایی، لامسه، چشایی و غیره را درگیر میکنند. ما میتوانیم از آنها برای غلبه بر افکار خودکار خود استفاده کنیم و با جایگزین کردن افکار منفی با تصاویر آینده ایدهآل خود از تصمیمات خود خرابکارانه خودداری کنیم.
در اینجا یک مثال کوچک از نحوه عملکرد FIT آورده شده است: به جای اینکه در یک صبح سرد و بارانی در یک صبح سرد و بارانی که ترجیح میدهید چرت بزنید، به جای اینکه فقط خودتان را به دویدن دعوت کنید (زیرا باید ورزش کنید)، تصور کنید که بیرون میروید و صدای باران را میشنوید (اشکالی ندارد، شما بارانی نیز پوشیدهاید)، نسیم خنک را روی صورتتان احساس کنید، صدای عضلهتان را که در حال کار کردن است. لب ها، و چه حس خوب و انرژی بخشی به محض تمام شدن شما احساس می شود. پاداش یک دوش آب گرم را پس از آن تصور کنید که در آن اندورفین های ناشی از ورزش مصرف می کنید. این احساس موفقیت، چرت زدن را بسیار سختتر میکند.
تمرین ، اغلب با دادن لیستی از ۶۰ ارزش به مخاطبان شروع می شود، که از صداقت گرفته تا آزادی و خانواده و صلح جهانی را شامل می شود. افراد بارها و بارها دچارابهاماتی بدون پاسخ می شوند، چه مدیران اجرایی و چه دانشجویانی که تلاش می کنند تا به پنج ارزش اصلی خود برسند. سوال فوری که آنها می پرسند این است: “چرا باید فقط روی پنج مورد تمرکز کنم؟” توضیح این که اولویت دادن به ارزشهای بیش از حد به یکباره آنها را بسیار شکننده میکند و احساس بلاتکلیفی آنها را در مواجهه با دوراهیها ترکیب میکند.
شناسایی پنج ارزش اصلی خود مستلزم این است که سؤالات سختی از خود بپرسید: آیا آزادی را به جای خانواده انتخاب می کنید؟ سلامتی یا ثروت؟ جامعه یا خویشتن؟ انضباط یا راحتی؟ محبوبیت یا ارتباط؟ مهم است که بین چیزی که مهم است و چیزی که برای شما ضروری است تمایز قائل شوید. ارزش ها فراتر از آرمان های متعالی هستند. آنها اقدامات روزمره شما را راهنمایی می کنند و تمرین تصویرسازی شما را آگاه می کنند. هدف از این تمرین بررسی قطب نما است که فاصله بین مکان را پر می کند.
شما الان اینجا هستید و جایی که می خواهید در آینده باشی اینجاست.

هر چه در استفاده از حواس خود بهتر عمل کنید، در استفاده از تخیل خود برای شکل دادن مثبت به آینده بهتر خواهید بود. در زمینه تصویرسازی، ما بر هفت حس :
تمرکز می کنیم. عواطف و حرکت، اگرچه هنگام فکر کردن به حواس شما به ذهن نمی رسند، اما در هنگام اقدام مهم هستند. جایی است که لاستیک به جاده برخورد می کند.
در مطالعاتی که در آن شرکتکنندگان مغزشان را اسکن کردهاند – هم در حین نواختن پیانو و هم بعداً حتی هنگام تصور نواختن – نتایج نشان دادهاند که تصویرسازی ذهنی همان نواحی قشر مغز را فعال میکند که تجربیات واقعی زندگی میکنند و یک ارتباط قدرتمند ذهن و بدن ایجاد میکنند.
افکار خود را درست بشنویید!
خبر خوب این است که تمریناتی وجود دارد که می توانید برای بهبود حواس خود انجام دهید. برای مثال، اگر میخواهید تصویر شنوایی خود را بهبود ببخشید، در میانه یکی از برنامههای روزانهتان مانند رفتوآمد به محل کار، ورزش کردن، لباسشویی، و غیره، با یک کار آگاهی کوتاه شروع کنید. حالا، در حین انجام این روال، به چیزی – موسیقی یا رادیو – گوش دهید. به آرامی صدا را کم کنید تا صدا خاموش شود. الان گوش کن. در ابتدا، وقتی با حواس شنوایی خود هماهنگ می شوید، این احساس عجیبی به شما دست می دهد و به آرامی اجازه می دهید گوش دادن از درونی به بیرونی منتقل شود. اغلب، پس از انجام این کار، افراد می گویند که می توانند افکار خود را واضح تر از قبل بشنوند.
وقتی به رویدادهای آینده فکر می کنید، بهتر است از سه یا چند حس تصویری استفاده کنید تا کاملاً در تجربه غوطه ور شوید و آن را واقعاً «واقعی» جلوه دهید. هر روز با تصمیمهایی مواجه میشوید که میتوانند شما را به اهدافتان نزدیکتر یا گمراه کنند: آیا باید موضوع دشواری را با تیم خود مطرح کنید؟ آیا باید این موقعیت رهبری را به عهده بگیرید؟ آیا باید برای سری جدید سخنرانی که شرکت شما در حال عرضه است، داوطلب شوید؟ در این لحظات، پچ پچهای درونی، ارزشها و تصاویر چندحسی شما (چگونه تصور میکنید هر تصمیمی اجرا میشود) نقش مهمی ایفا میکند. صحبت با خود، ارزشهای شخصی و تجسم رویدادهای آینده میتواند شما را توانمند یا ناتوان کند.
برای مثال، اگر تا به حال یک مکالمه مهم با رئیس خود را به تعویق انداخته اید، احتمالاً به دلیل برداشت شما از نحوه انجام گفتگو است. همانطور که قصد داشتید به رئیس خود نزدیک شوید، صحبت های درونی شما شروع شد و تخیل شما نیز همینطور. ممکن است تصور کرده باشید یا شنیده باشید که رئیستان عصبانی می شود و در مورد آن توضیح بیشتری می دهد و در نتیجه تصاویر منفی بیشتری ایجاد می کند.
احساس آرامش و اعتماد به نفسی را که پس از یک مکالمه سخت یا حل مشکل احساس خواهید کرد، تصور کنید. یا تصور کنید بعد از گفتگوی صادقانه و باز، رابطه شما با طرف مقابل چقدر قوی خواهد شد. پچ پچ های درونی شما ناگهان مثبت تر می شود.
اگر تصاویر چندحسی قدرتمندی از نسخه ای مطمئن از خود ایجاد کنید، احتمالاً تصمیماتی می گیرید که شما را به اهدافتان نزدیکتر می کند (مانند گفتگو، در این مورد). اگر تصاویر منفی و ناتوان کننده ایجاد می کنید، به احتمال زیاد خودداری می کنید و از اقدام اجتناب می کنید. در نهایت، این انتخاب شماست – نه انتخاب صدای منفی در ذهن شما.
از نشانه ها می توان برای ایجاد مکث بین محرک های استرس زا و پاسخ های ما به آنها استفاده کرد. گاهی اوقات، ما به فضایی بین خود و محرکهایمان نیاز داریم تا خود را به زمان حال برگردانیم، مسیر عمل مورد نظر خود را تصور کنیم و پاسخی را انتخاب کنیم که به بهترین شکل از آن پشتیبانی کند.
نشانه ممکن است نفس عمیق کشیدن یا سه بار ضربه زدن به مچ دست باشد. حتی می تواند یک عبارت باشد. یکی از مشتریان ما با خود می گوید: “در نور بمان و آن را تمام کن.” نشانه هر چه باشد، هدف یکسان است: چند ثانیه برای تغییر مسیر و تصور اینکه چگونه به هدف خود برسید، مهم نیست که طرف مقابل چه می گوید یا چه می کند.
مثلاً بگویید تصمیم گرفتید آن گفتگوی سختی را با رئیس خود داشته باشید، اما همچنان شما را مضطرب می کند. قبل از مکالمه، تمرین کنید که نشانه خود را با تصاویر مثبت مرتبط کنید. اگر نشانه شما یک نفس عمیق است، دم و بازدم عمیق را تمرین کنید. اکنون، چالش پیش روی خود را تصور کنید و چگونه با موفقیت در آن پیمایش خواهید کرد. وقتی در تب و تاب مکالمه هستید و احساس می کنید که از پس آن بر نمی آیید، یک نفس عمیق بکشید. این تصویرسازی مثبت شما را فعال می کند و به شما کمک می کند استقامت داشته باشید.
دنیایی باورنکردنی زمانی در دسترس ما قرار می گیرد که به خود اجازه تصور می دهیم. در جهانی که اغلب افراد احساسات منفی و طاقتفرسای بیشتری دارند، تمرین تصویرسازی میتواند به ما حس عاملیت نسبت به چیزهایی که تحت کنترل ما هستند بدهد و مانع از آن شود که توسط چیزهایی که نیستند تحت کنترل ما قرار بگیرند. هرچه بیشتر از آن استفاده کنید، بهتر خواهید شد.
دیدگاه شما