راستی چه کار می کنی؟
چند بار این سوال از شما پرسیده شده است.
از رویدادهای علمی و دانشگاهی گرفته تا مهمانی های خانوادگی و جمع های دوستانه و البته اولین قرار ملاقاتهای بسیار شخصی، احتمالاً یا این سؤال را شما پرسیدهاید یا در همان ابتدای گفتگو کسی پیش دستی کرده و او از شما پرسیده است.
این سوال اپیدمی و تکراری است و معمولاً بهانه ای برای شروع گفتگو و شاید باز شدن یخ افراد است. متأسفانه، همه حوصله گفتگو را ندارند و شاید بخوبی اصول ارتباط مؤثر را بلد نیستند، بنابراین متداول ترین پرسش این است که شما برای امرار معاش خودتان چه کاری انجام می دهید.
چرا شغل شما تنها کاری نیست که انجام می دهید؟
اعتراف می کنم زمانی که یک فرد بیکار و یا شاید در شرایط پایین تری از من این سوال را می پرسید با افتخار و بدون تأمل پاسخ میدادم که سرپرست بخش فنی شرکت بزرگ ایکس هستم و حتی گاهی اوقات تا آدرس محل کارم هم جلو می رفتم. اما زمانی که حدس مس زدم که فرد یا افراد مقابل ممکن است در جایگاه بهتری باشند محتاطانه تر پاسخ میدادم و سعی می کردم، مدیریت اوضاع را در دست داشته باشم.
هیچوقت هم حس خوبی به این موضوع نداشتم که کسی بخواهد من را از روی شغل و یا جایگاهم قضاوت کند و در تمام طول عمرم سعی کرده ام افراد را قارغ از اتیکت و نشان هایشان مرود توجه قرار دهم و البته که هر بار بیشتر به این نوع رفتار ایمان آورده ام و متوجه شده ام که جایگاه ، تحصیلات اکادمیک و … گاهی اوقات کاملاً به شانس افراد بستگی دارد و اصلاً ویژگیهایی که بصورت پیش فرض متوقع هستم را برآورده نمی کند.
حالا چند سالی است که بدنبال پاسخی مناسب ترو ساده تر هستم تا ضمن نمایش تصویری بهتری از من از واقعیت شخصیت من نیز فاصله نداشته باشد، ابداً کار آسانی نیست و شاید یک پروسه بی پایان است؛ اما برای من دلپذیر و منطقی است.
مردم متاسفانه زود قضاوت می کنند
هیچوقت فراموش نمی کنم که من را از ترم ۲ دانشگاه من را با عناوینی مانند مهندس، ناظر و یا حتی گاهی سرپرست کارگاه صدا می زدند و من از اینکه شخصیت منطبقی با این جایگاه های شغلی داشتم احساس خوبی را تجربه می کردم. بعدها که در اولین سال خدمت سربازیم و پس از پیشرفتی نسبی نسبت به پایان دوران تحصیلات دانشگاهم با یکی از دوستانم شرکتی راه اندازی کردیم و حالا دیگر اطرافیان من را کارآفرین و مدیر اجرایی شرکت می دانستند و این دیگه خیلی عالی بود، همه نگاه ها و تعامل ها با ضریبی بسیار مثبت به سویم روانه می شد.
افراد پیگیر و علاقه مند به گفتگو و ارتباط با من بودند، اما در واقع آنها گیج و بی علاقه بودند و فقط من را در بخشی از پلکان پلن پیشرفت خود می یافتند. هرگز دوست ندارم من را با عنوان شغلیم تعریف کنند، من عنوان شغلیم نیستنم و شغلم تنها بخشی از شایستگی ها و افکار من است که گاهی ممکن است از روی اجبار هم باشد. این تعریف بیخود و غیر منطقی منجر به درک بسیار محدودی از توانمندیها ، هویت حرفهای و علایق شخصی من می شد.
معرفی های حرفه ای خود را تغییر نام دهید
اکنون با گذشت زمان و تغییر شرایطم، من شروع به پاسخ دادن به این سوال با تغییر شرح شغل خود کردم تا چیزهای دیگری را که برایم مهم بود را نیز شامل شود. بهعنوان مثال، بهجای اینکه صرفاً به عنوان شغلم بسنده کنم، با به اشتراک گذاشتن مأموریتها و اهدافم سعی میکنم در تعامل با افراد تداعیات مناسبتری از خودم ارائه دهم.
حالا به جای اینکه فقط جزییات شغلم را به اشتراک بگذارم، در مورد اینکه از انجام چه کارهایی بیشتر لذت می برم، فعالیتهایی مانند سازماندهی، برنامه ریزی، انجام و مدیریت کارهای هنری و هماهنگی تیم های کاری مختلف که افراد بتوانند در بالاترین سطح ممکن نقش خود را ایفا کنند.
ارائه ی آنچه برای من مهم است به جای محدود کردن هویتم صرفاً به یک عنوان شغلی، از همان ابتدا به من امکان ارتباط مؤثرتری با افراد مناسب داده است، همچنین کمک می کند آنها راحتر و صادقانه تر به همان شکل پاسخ دهند و در نهایت ارتباط مؤثر و پایدارتری شکل بگیرد.
فراتر از عنوان شغلی خود بروید
اطرافیان به ناچار از شما می پرسند که چه کار می کنید! متأسفانه این یک شروع منطقی و قابل قبول برای گفتگو وارتباط اولیه از نظر اجتماعی است. بیان عنوان شغلی، عملکرد یا سازمانمان اشکالی ندارد. با این حال، اگر فقط با عنوان شغلی خود پاسخ دهید، دیگران شما را بر این اساس قضاوت می کنند و مهمتر از همه، این است که مجبوریم خودمان را در چهارچوب یک عبارت چندکلمه ای محدودکنیم.
دفعه بعد که کسی از شما این سوال را می پرسد،
“چه کار می کنید؟”
بنظره من به این پاسخ فکر کنید، حداقل برای تعامل ها و شبکه سازی های حرفه ای و حتی در یک جلسه مصاحبه شغلی، قطعاً تفاوت مثبت را تجربه خواهید نمود. اگر هم دوست داشتید زیر همین مقاله پاسخ فعلی خودتون رو درج کنید من اونو با لینکی مرتبط با شما زیر همین مطلب قرار می دم، شاید فرد یا افرادی دنبالتون می گردن و بتونن اینجا پیداتون کنند.
ما خیلی شنیدیم که دنیا خیلی کوچیکه و شاید بعضی هامون هم تجربه اش کرده باشیم و به یقین رسیده باشیم. پس بدونید دنیای حرفه ای ما به مراتب کوچکتر از جامعه است و باید خیلی حواسمون جمع باشه، چه تصویری از خودمون می سازیم و چطوری ارتباط های خودمون رو مدیریت می کنیم.
دیدگاه شما